یو هوووووووووو من برگشتم
سلام به تمام ایرونی های عزیز .
خوب من بازم سفر بودم اما این بار رفته بودم شمال غرب ایران !!
رفته بودم تبریز مرکز شورش چند هفته پیش البته وقتی من اونجا بودم همه چیز به نظر آروم بود شاید آرامش قبل از طوفان بود نمی دونم ...
خوب بگذریم ..
هر جای ایرون که بری یه عالمه طبیعت خوشگل وصف نشدنی داره که دلم می خواد همتون بودین و با من لذت لحظه های نابش حس میکردین
اینجور جاها اگه گفتین با کی میچسبه باشین آخ!!دلبرجان کنارت باشه وقتی احساساتت گل میکنه هی ازت تعریف کنه هی تعریف کنه و تو هم قند تو دلت آب شه.....من که تجربه نداشتم ولی می دونم اگر جاهای قشنگ دنیا با عشقت باشی زیبایی اونجا چند برابر میشه
:Dتبریز خوب بود و جاهای قشنگی داشت (مخصوصا بازار خوبی داشت واسه من که عشقم پول حروم کردنه)من با دوستای خیلی قدیمیم رفتیم بیرون و حسابی خندیدیم به هر چی دیدیم مثل دختر بچه هایی که به ترک دیوار هم میخندن
ما هم به یاد بچگی مون خندیدیم .
دوست جون گلم را 2سالی بود که ندیده بودم ..وای که این دو روز چقد حال کردیم چقدر خوش گذشت ........
از همین جا می بوسمت سمیرا جونم دلم برات خیلی تنگ شده به همین زودی!!!!
زمان برگشتن خیلی احساس تنهایی کردم گفتم کاشکی حداقل یه دوستی داشتیم یه عشقی یه چیزی اما ....
نصیب من از دنیا شاید همین که شاهد خوشبختی عزیزانم باشم .همیشه وقتی دلتنگم به یاد دوست گلم بهرام می افتم .اون دوست فوق العاده ایه .
کسی که
, وقتی دلت میگیره می دونی که اگه باهاش حرف بزنی حسابی سرحال میشی .اونم قرار بود به وبلاگم سر بزنه اما نیومده :(.بهرام همیشه مودبانه حرفاتو گوش میده کم پیش می آد نصیحت کنه .اگر نصیحت کنه اینقدر عاقلانه میگه که آدم اصلا حس نمیکنه نصیحت میکنه..فکر میکنی فقط داره نظرشو میگه بدون تحمیل بدون اینکه بخواد بگه من درست میگم من بهتر میفهمم و مثل این بچه های نسل نو نمی خواد خودشو به زور تحمیل کنه .....
بهرام ببین چقدر تحویلت گرفتم 
دوست یعنی اعتماد یعنی محبت بدون خواهش و توقع یعنی راحت بودن و چای سفارش دادن بدون کلاس گذاشت برا هم .!!!
یعنی وقتی می دونی نمی تونی کاپوچینو بخوری خجالت نکشی و همون چای خودمونو سفارش بدی.هر وقت دوستی اینجوری پیدا کردی رهاش نکن حتی اگه اون تو را ول کرد تو دنبالش برو .....
